کارینا که در نزدیک به شصت فیلم بازی کرد، بیش از همه برای هشت فیلمی که به کارگردانی ژان لوک گدار در آن ایفای نقش کرده شناخته میشود، کارگردانی که در دهه شصت میلادی با او ازدواج کرد و زندگیشان، روی پرده و در دنیای واقعی، به یکی از نمادهای فرهنگی آن دهه بدل شد.
کارینا در دورهای بسیار کوتاه، بین ۱۹۶۱ تا ۱۹۶۷، تصاویری به حافظۀ تاریخی سینما اضافه کرد که هنوز از طراوت و اهمیتشان ذرهای کاسته نشده است.
آنچه کارینا به سینما ارزانی داشت الزاماً طرح نویی از هنر بازیگری نبود؛ اهمیت او حتی در طبیعی بودن خیرهکنندهاش نبود؛ میراث او روی پرده سینما بیشتر در تصویر کردن گونهای تازه از زنانگی متبلور میشد که هم ظریف و شکننده بود و هم در عین حال مصمم و آمادۀ بازی.
آنا کارینا زنی است که از سرنوشت خود آگاه است. بیشتر از این که شاهد باشد، در خود میدان ایستاده است و میدانداری میکند. دوربین به او خیره میشود، اما او خودش را موظف نمیداند که برای دوربین دست به حرکتی بزند یا چیزی بگوید ورای آنچه که هست. اما همان چیزی بود جادویی داشت که کافی بود کارگردان به آن اجازه ثبت شدن بدهد.
آسودگی اغواگر کارینا را در صحنههای نسبتاً طولانی و معمولاً سادهای در فیلمهای گدار میشود دید که هیچ سوژۀ دیگری در قاب نیست، مگر خود کارینا.
در "گذران زندگی" (ژان لوک گدار، ۱۹۶۲)، در یک سکانس رقص، کارینا، به جای رقصیدن در مقهوم قراردادیاش، فقط با شکلی کمی آهنگین راه میرود. وقتی دوربین او را تعقیب میکند، حرکت دوربین به اضافه راه رفتن سبکبال کارینا میشود خود رقص، بدون بالا و پایین پریدن یا چرخ زدنهای غیرمنتظره.
سادگی سکانس، معمولی بودن آن و حتی ملالآور بودن محیطی که کارینا در آن حرکت میکند، به آن دنیای معمولی افسونی تازه میدهد. حرکت خرامان کارینا در یک میخانۀ بیمشتری هم خود رقص است، و هم خود آزاد بود، رها بودن، و آماده بودن برای چیزها و دنیاهای تازه بدون افتادن به ورطۀ فانتزی.
بیننده، زیبایی این سکانس از "گذران زندگی" را وقتی درک میکند که نمونۀ دیگری از یک سکانس رقص با شرکت کارینا را در کار کارگردانی دیگر ببیند. مثلاً در فیلم "امشب یا هیچوقت" (میشل دویل، ۱۹۶۰)، آن سادگی اساسی از کارینا گرفته شده و کارگردان از او خواسته تا رقص را با لوندی یک موزیکال متروگلدوین مایر و اغراق ریتمیک یک رقاصۀ فلامنکو اجرا کند. نتیجه تأسفبار است.
بیوگرافی و عکس های گیتی خامنه مجری برنامه کودک و همسرش
جایی که رقص و در مجموع حضور فیزیکی آنا کارینا در "امشب یا هیچوقت" خودنمایی یک کارگردان و هیستریای تقلید است، حضور او در فیلم گدار نشان عشق به یک بازیگر میشود، وقتی که وظیفۀ دوربین محدود میشود به تعقیب و ستایش بازیگر.
در همان "گذران زندگی" کارینا به سینمایی میرود که در آن شاهکار سینمای صامت "مصائب ژاندارک" (۱۹۲۷) را نمایش میدهند. کارینا به موازات ژاندارک روی پرده که مورد تحقیر و شکنجه قرار گرفته اشک میریزد. اشکها چنان واقعیاند که ناگهان سه دهه میان فیلم گدار و اثر صامت و پنج قرن بین کارینا و ژاندارک محو میشوند. آنا کارینا همانقدر زنی امروزی است که قدیسی قرن پانزدهمی باشد. وقتی کارینا گریه میکند، صورتش چین و چروک نمیافتد یا چشمهایش کوچک نمیشوند؛ اشکها مثل چشمهای روی گونههایی که از سنگ مرمر تراشیده شده فرو میغلطند. بیوگرافی هنرمندان
این صحنه همچنان یادآور میشود که کارینا چقدر به ستارگان صامت شباهت داشت (او حتی در یک سکانس صامت، یا ادای دینی به آن، در فیلم "کلئو پنج تا هفت"، ساختۀ آنیس واردا ظاهر شد) و چقدر مثل بقیه ستارگان صامت وابسته به چشمهایش بود. این چشمها هستند، و نه زبان، که از معصومیت و ظرافت روح پرده برمیدارند.
به علاوه "مصائب ژاندارک" را کارل تئودور درایر دانمارکی ساخته بود، کشوری که هم وطن اصلی کارینا بود و هم شکلدهندۀ شخصیتش.
بیوگرافی حدیثه تهرانی و همسرش کیان مقدم
نام واقعی کارینا، هانه کارین بایر بود؛ او در ۱۹۴۰ در دانمارک متولد شد و رشد کرد. کودکیاش در غیاب پدر و با افتادن زیر سرپرستی والدین مادریاش سالهایی چندان روشن یا دلپذیر نبودند. برای همین در هفده سالگی تصمیم به ترک خانواده و ترک دانمارک گرفت؛ خودش را به کنار جاده رساند و هزار و دویست کیلومتر بین کپنهاگ و شهر آروزهایش، پاریس، را از ماشینها و رانندگان سواری مجانی گرفت.
:: موضوعات مرتبط:
بیوگرافی هنرمندان ,
,
:: بازدید از این مطلب : 842
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1